نويسنده وبلاگ "جوان با بصيرت شيعه" در جديدترين مطلب خود نوشت: تا چند ماه پيش من رهبرمون رو قبول نداشتم، نمي دونم چرا. يعني هيچ دليل منطقي نداشتم. اما يه کسايي براي ايشون تبليغ ميکردند که بدي هاي زيادي ازشون ديده بودم. به خودم مي گفتم لابد رهبر هم مثل ايناست. اما يه روز تصميم گرفتم خودم برم تحقيق کنم ببينم بالاخره حق با کيه؟
يه کمي کتاب خوندم(داستان سيستان رضا امير خاني) يه کمي توي اينترنت گشتم يه کمي هم با آدماي مختلف بحث کردم خيلي زياد هم فکر کردم.اما هيچ کدوم به اندازه اين سوال کمکم نکرد:
يه روز يکي ازم پرسيد:چه بديي تا حالا از رهبر ديدي که قبولشون نداري؟
راستش کم آوردم ! هيچ جوابي نداشتم. رفتم در مورد زندگي پسرهاي ايشون بررسي کردم هيچ چيز مبهمي نديدم. پسر کدوم رهبر دنيا توي خونه اجاره اي زندگي ميکنه؟ رهبرمون به پسراشون توصيه کردند که چون پسر رهبر هستند کار اقتصادي نکنند و برند دنبال طلبگي و البته فرزندان ايشون هم حرف پدر رو زمين نذاشتن.
ايشون نه حسابي توي بانکهاي اروپايي داره نه کاخ و ويلا داره و نه استفاده شخصيي از اين موقعيتش کرده .خيلي گشتم ولي حقيقتش هيچ نقطه تاريکي توي زندگي ايشون پيدا نکردم.
يادم رفت بگم چي شد که اصلا تحقيق در مورد ايشون برام مهم شد ! يادتونه پارسال در برابر اتفاقاتي که افتاد برخورد ايشون چقدر پدرانه بود؟ نمازجمعه پارسال يادتونه؟ همونجا گفتم اين رهبر واقعا يه رهبره. همونجا که ايشون گفتند "جسم ناقصي دارم و آن را هم فدا مي کنم! " گريه کردند من هم پا به پاشون گريه کردم. اون موقع هنوز قبولشون نداشتم!
